سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انصاف، اختلاف را می زُداید و الفتْ پدید می آورد. [امام علی علیه السلام]
نیما تنها- نیما خسته-
افشین مقدم صدایش بود اما چهره ای نداشت. در این سال ها که آهنگ هایش دست به دست می گشت و به گوش نسل بعد از او می رسید، هیچ کس نمی دانست که این صدای گرم متعلق به چه چهره ای است.بعد که «زمستون» از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز انتشار گرفت و پوستر آن کنار پوسترهای دیگر موسیقی روز جا خوش کرد، تصویر خواننده هم جان گرفت. افشین مقدم را دیدیم که جلو کوه هایی پر از برف ایستاده، دست به کمر زده و به دوربین خیره شده است. با ساعتی که عقربه اش روی 45/8دقیقه ایستاده. چقدر جوان بود در آن سال ها، جوان ماند و جوان از دنیا رفت.

31 سال داشت که تصادف رانندگی در جاده شمال جانش را گرفت و از او آلبوم «زمستون» و یک آلبوم نیمه تمام به جا گذاشت، در روزهایی که آهنگ هایش در همه جا پخش می شد: زمستون تن عریون باغچه چون بیابون، درختا با پاهای برهنه زیر بارون...
افشین مقدم که رفت فرصتی پیش آمد تا آهنگ هایی که خواند به تاراج برده شود.

میراث او به مذاق خیلی ها خوش آمد و هر کس قطعه ای را برداشت و با صدای خود ضبط کرد و خیلی ها نفهمیدند این آهنگی که می شنوند متعلق به افشین مقدم است نه صدای کذایی که آن را دوباره اجرا می کند بدون اینکه نام صاحب اصلی اثر را یادآوری کند: تو آخرین طبیبی، که لحظه های آخر به داد من رسیدی، تو نوری از خدایی که پیغام خدا را، به گوش من رساندی، بر روح من دمیدی... شاید به خاطر همان صدای کذایی هم بود که وزارت ارشاد به این آهنگ که یکی از قطعات مجموعه «زمستون» بود مجوز انتشار نداد. نه آهنگ مشکلی داشت و نه شعر، اما صدای خواننده ای را تداعی می کرد که آن را در منطقه ای ممنوعه به نام لس آنجلس دوباره اجرا کرده بود.

بیشتر ترانه های افشین مقدم «این جا» و «آن جا» خوانده شدند و خیلی ها از اصل ماجرا بی خبر بودند و این بی انصافی البته فقط در حق او نشد، در حق خیلی های دیگر هم شد که البته زنده نبودند تا رنج ببرند: قمرالملوک وزیری، عصمت باقرپور، مهرپویا، غلامحسین بنان و... کاری اش هم نمی شود کرد. رسم روزگار چنین است و شاید آنها با این کار باعث شدند که آثار قدیمی فراموش نشوند و از بین نروند؛ گیرم که با اجرایی ضعیف و صدایی بد و بی ربط. افشین مقدم آنقدر مجال نداشت که کارهایی جز همان دو آلبوم از خود به جا بگذارد، در اوج بماند یا سقوط کند. مثل خوانندگان دیگری که بخت کمتری برای در اوج ماندن داشتند.

افشین مقدم در تراس رستورانی در نزدیکی شمیران آواز می خواند. صدای گرمی داشت و تعلقش فقط خواندن بود نه پول. سعید دبیری ترانه سرای بسیاری از قطعات مجموعه «زمستون» می گوید که یک روز به این رستوران رفت و با افشین مقدم آشنا شد.
افشین لوطی بود و میز دبیری را حساب کرد و رفاقت آنها شروع شد. سعید دبیری - که بعدها با کوروش یغمایی و علیرضا افتخاری هم همکاری کرد- ترانه «زمستون» را گفت و از افشین مقدم که در آن روزها در بلک کتز هم نقش کوچکی داشت خواست تا آن را به همراه چند ترانه دیگر اجرا کند.

ترانه ها را در استودیو بل ضبط کردند و در سال 1354 آلبوم «زمستون» منتشر شد، خیلی هم سر و صدا کرد و اسم افشین مقدم را سر زبان ها انداخت و همین باعث شد که او بلافاصله ضبط آلبوم دوم را با ساخته هایی از جهانبخش پازوکی شروع کند، درحالی که چند روز بیشتر با مرگ فاصله نداشت. سعید دبیری می گوید: «قبل از سفر شمال شب آخری که افشین در تهران بود، به استودیو بل آمد و به چشم آذر اصرار کرد که آهنگی را که نصفه کاره مانده بود ضبط کند. به او گفتیم که وقتی برگشت می تواند سر فرصت به استودیو بیاید اما او که انگار از مرگش خبر داشت قبول نکرد. حتی آن شب از چند تا از دوستان و خانواده اش هم خداحافظی کرد و دیگر هیچ وقت صدای او را نشنیدیم.»

البته اگر افشین مقدم زنده بود، معلوم نبود که به کدام دسته از خوانندگان ملحق می شد و هنرش چه سرنوشتی پیدا می کرد.
«زمستون» هیچ وقت تجدید چاپ نشد تا سال پیش که شرکت ایران گام با تردید آن را برای گرفتن مجوز به وزارت ارشاد فرستاد و توانست اجازه انتشار و پخش آن را بگیرد. با سه چهار قطعه ای که از آلبوم حذف شده بود این مجموعه به بازار آمد و خیلی هم خریدار داشت. شاید همان روزهای اول کسانی هم که نام او را شنیده بودند و صدایش را می شناختند، نفهمیدند مردی که پشت به کوه ها ایستاده افشین مقدم است که کارهایش را قبلاً گوش کرده بودند: جای تو خالی، جای تو مونده هنوز رو نقش قالی، امشب نمی دونه دلم، تو در چه حالی... اما این آلبوم مثل روزهای اولش تر و تازه بود و البته تقریباً شبیه هیچ کدام از آلبوم های پاپی که این روزها می شنویم نبود.

پشت هر صدایی که می شنیدیم کسی بود که ساز می زد. نه کامپیوتری برای صداسازی بود، نه کیبوردی. آهنگ با سازهایی مثل ویولن، ویولن آلتو، ترومپت، ساکسیفون، پیانو، گیتار، فلوت، جاز [درامز] و قانون اجرا شده بود که همگی در استودیو حاضر بودند و حتی هیچ صدایی بعداً میکس نشده بود. امکانات ضبط دهه 50 مثل امروز نبود و آهنگ ها با حضور کامل نوازندگان، آهنگساز و خواننده ضبط می شدند. «زمستون» فعلی شامل 11 ترانه است که با مشهورترین کار افشین مقدم یعنی همان «زمستون» که سعید دبیری شعرش را سروده شروع می شود. سعید دبیری می گوید که این کارها را اول مردم شنیدند و بعد به صورت نوار منتشر شد، زمانی که دیگر صفحه از ارزش افتاده بود. البته تمام ترانه های این آلبوم متعلق به او نیست.

مسافر، به من نخند، آسمون، جاودانه، سینه ریز ستاره، گذشته، ای خدا، فانوس ماه، پاک باخته و گل افشین که ترانه ای است به یاد خواننده قطعات دیگر این آلبوم هستند که افشین مقدم هیچ وقت مجال اجرای زنده آنها را پیدا نکرد. اما خوانندگان دیگر این مجال را داشتند که ترانه های او را به نام خود ثبت کنند. مثل ترانه مسافر که هر موقع آن را با صدای افشین مقدم می شنویم بی اختیار صدای خواننده دوم آن هم در گوشمان می پیچد: روزی که می خواستم از شهرمون برم، پیش هزاران چشم تو گریه می کردی، می گفتنی با حسرت دیگه برنمی گردی، گفتم که عمر این سفر کوتاه کوتاهه، گفتی که یاد من همیشه با تو همراهه، گفتم مبادا جای من را دیگری گیرد، گفتی که منتظر نشستن آخرین راهه... صدای سازهایی را می شنویم که امروز دیگر در کمتر اثر پاپ ایرانی می شنویم: ترومپت، پیانو، ساکسیفون و...

دوستداران افشین مقدم او هیچ وقت فکر نمی کردند که صدای او بعد از سه دهه دوباره زنده شود و حتی بتوانند آن را از رادیو پیام هم بشنوند.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط نیما پوری 89/5/16:: 11:0 عصر     |     () نظر